صب ساعت 8 از خواب بیدار شدم و سریع آماده شدم که برم بیرون از خونه،ماشین رو از پبلوت بردم بیرون و همینجور که داشتم دنده عقب از پیلوت میرفتم تو کوچه یادم افتاد کیف پولم رو نیاوردم،همسایه مون شلنگ آب دستش بود و داشت باغچه دم در رو آب میداد، بنا به عادت همیشه ماشین رو کج گذاشتم روی پل و سریع اومدم تو خونه که کیف پول رو بردارم وقتی اومدم تو واحد از پنجره چشمم به کوچه افتاد که دیدم ماشین نیست گفتم خوب حتما زیر سایه بون در دیده نمیشه رفتم پایین و دیدم واقعا اثری از ماشین نیست، یک لحظه خودتون رو جای من بذارید ببینید سر صب خواب آلود رفتید دم در و دیدید ماشین تون نیست، به همسایه رو به رو که هنوز داشت گل ها رو آب میداد گفتم...
- ۰ نظر
- ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۱۰